مروارید اندیشه کمیجان

این وبلاگ تصمیم دارد با بنیه کارشناسی و کمک مجموعه ای از کارشناسان خبره و اندیشمندان، توانمندیهای ویژه و منحصر به فرد را با بیان علمی و کارشناسی در حوزه شهرستان کمیجان به تصویر کشیده و منعکس نماید.

مروارید اندیشه کمیجان

این وبلاگ تصمیم دارد با بنیه کارشناسی و کمک مجموعه ای از کارشناسان خبره و اندیشمندان، توانمندیهای ویژه و منحصر به فرد را با بیان علمی و کارشناسی در حوزه شهرستان کمیجان به تصویر کشیده و منعکس نماید.

نماد بزرگداشت استاد فخرالدین عراقی

 ابراهیم بن بوذرجمهر ملقب به فخر الدین عراقی شاعر بزرگ عرصه ادبیات فارسی که در قرن هفتم در کمیجان تولدیافت از عارفان وشاعران صاحب سبک وبنیانگذار سبک وسیاق نوین در ادبیات این مرزو بوم است بطوریکه شاعران پس از وی از جمله لسان الغیب حافظ شیرازی خو د را پیرو مرام و روش این شاعر نامی میداند ومیگوید: غزلیات عراقی است سرود حافظ   که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد.

   این عارف بزرگ در مورد زادگاهش چنین می سراید:

یارب این بوی چنین خوش زگلستان آید؟       یا    زباغ   ارم   روضه  رضوان    آید؟

یا صبا  بوی   سر  ذلف   نگاری     آورد          یا خود این بوی زخاک خوش کمجان آید

ویا در جای دیگر:

هر غریبی    که  در وطن   بینی                   عاقبت باز  یابد  اوطان  را

جز عراقی که نیست امیدش                     تا ببیند وصال کمجان را 

       وسایر اشعار او از آن چنان مضامین بلند عرفان ناب بر خوردار است  که بیان صاحبنظران اندیشمندان عرصه ادبیات فارسی هیچکام از شاعران پس از وی   شعرهای خود را به بلندای عزقان اشعار عراقی نسروده اند از حمله از اشعار معروف این عارف فرزانه میتوان به غزلیات ذیل اشاره نمود که از چنان نیرویی برخوردار است که خواننده را متحول ومنقلب میسارد از آن جمله است:

عشق شوری در نهاد ما نهاد              

جان ما در بوته سودا نهاد

گفتگویی در زبان ما فکند                 

جستجویی در درون ما نهاد

از خمستان جرعه ای بر خاک ریخت                

جنبشی در آدم و حوا نهاد

دم به دم در هر لباسی رخنمود                                                        

لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد  

 ........ 

.......

 

چون در آن غوغا عراقی را بدید                

نام او سر    دفتر     غوغا  نهاد                                 

 ***** 

*****

زدو دیده خون فشانم زغمت    شب جدایی    

چه کنم که هست    اینها گل   خیر آشنایی

همه شب نهاده ام سر چوسگان بر آستانت   

که رقیب در    نیاید     به     بهانه      گدایی

مژه ها و چشم یارم به نظر    چنان   نماید       

که میان سنبلستان چرد    آهوی      ختایی

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟    

بامید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

سر برگ گل ندارم زچه رو روم بگلشن ؟ 

که شنیده ام زگلها همه بوی بی وفایی

بکدام مکتبست این بکدام ملتست این  

 که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی؟

بطواف کعبه رفتم بحرم رهم ندادند    

که برون در چه کردی که درون خانه آیی؟

بقمار خانه رفتم همه پاکباز دیدم        

 چو بصومعه رسیدم همه زاهد ریایی

در دیر میزدم من که یکی ندا در امد  

که درآ،درآ عراقی که تو خاص از آن مایی

******
*****

خوشا دردی!که درمانش تو باشی

خوشا راهی! که پایانش تو باشی

خوشا چشمی!که رخسار تو بیند

خوشا ملکی! که سلطانش تو باشی

خوشا آن دل! که دلدارش تو گردی

خوشا جانی! که جانانش تو باشی

خوشی و خرمی و کامرانی

کسی دارد که خواهانش تو باشی

چه خوش باشد دل امیدواری

که امید دل و جانش تو باشی!

همه شادی و عشرت باشد، ای دوست

در آن خانه که مهمانش تو باشی

گل و گلزار خوش آید کسی را

که گلزار و گلستانش تو باشی

چه باک آید ز کس؟ آن را که او را

نگهدار و نگهبانش تو باشی

مپرس از کفر و ایمان بی دلی را

که هم کفر و هم ایمانش تو باشی

مشو پنهان از آن عاشق که پیوست

همه پیدا و پنهانش تو باشی

برای آن به ترک جان بگوید

دل بیچاره، تا جانش تو باشی

عراقی طالب درد است دایم

به بوی آنکه درمانش تو باشی

 ********
********  

  

نخستین باده کاندر جام کردندز چشم مست ساقی وام کردند
چو با خود یافتند اهل طرب راشراب بیخودی در جام کردند
لب میگون جانان جام در دادشراب عاشقانش نام کردند
ز بهر صید دل‌های جهانیکمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هرکجا درد دلی بودبهم کردند و عشقش نام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفتز بس دل‌ها که بی‌آرام کردند
چو گوی حسن در میدان فگندندبه یک جولان دو عالم رام کردند
ز بهر نقل مستان از لب و چشممهیا پسته و بادام کردند
از آن لب، کز درصد آفرین استنصیب بی‌دلان دشنام کردند
به مجلس نیک و بد را جای دادندبه جامی کار خاص و عام کردند
به غمزه صد سخن با جان بگفتندبه دل ز ابرو دو صد پیغام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادندبه یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دمسر زلفین خود را دام کردند
نهان با محرمی رازی بگفتندجهانی را از آن اعلام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاشعراقی را چرا بدنام کردند؟

****** 
***** 

 

 کمجان -َکمیجان - کوموزان -که موزان وکوهمیزان احتمالا به لحاظ مجاورت این شهر در کوهپایه کوه قلنجه که از لحاظ هیئت وشکل ظاهری و هندسی دارای خط الرس منظم ومیزان وسینوسی شکل میباشد اطلاق گردیده ودر اصل همان کوهمیزان نام اصلی کمیجان بوده که در طول تاریخ وادوار گذشته و حاکمیت اقوام به کمیجان تغییر یافته است. (مولف)

در بعضی از منابع از جمله کتاب تاریخ قم آورده شده است که  این شهر توسط کمی فرزند    کیخسرو ساسانی بنا گردیده و بدین جهت به کمیجان مشور گردیده است. ولی آنچه مسلم است آثار تاریخی نشان از سابقه تاریخی پیش از میلاد دارد.  

۱)به هر حال برای تجلیل و بزرگداشت یا د این عارف فرزانه پیشنهاد میگردد که نماد وسمبل  خاص با مشارکت وهمکاری مسئولین وکارشناسان هنر ومعماری با برگزاری مسابقه طراحی و بعنوان نماد این شاعرو زادگاهش واستانش مانند نماد دیگر شعرا در کمیجان ساخته شود.  

۲)یک میدان در اراک و تهران  ونیز یک خیابان  در تهران وسایر شهرستانها به نام این شاعر بزرگ واستاد حافظ نامگذاری شود .  

۳)این استان مهد ادیبان وفرهیختگانی چون استاد فخرالدین عراقی است  که ادبیات فارسی سرشار از آثار وی و شاعرانی چون حافظ خود را متاثر از  او وسبک وسیاق ومرام عراقی میداند ونیز عارف فرزانه معاصر، بنیانگذار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) فرازهایی از غزلیات نابش را در قالب اشعار این شاعر نامدار سروده است، لذا ساختن نماد و سایبان وتهیه سنگ نوشته از اشعار نغز وی کمترین اقدام در جهت خدمت این شاعر بزرگ به ادبیات فارسی است 


استاندار محترم  استان مرکزی
با سلام واحترام
آیا میدانید که عرصه ادبیات زیبای فارسی بر لسان الغیب حافظ شیرازی میبالدو حافظ نیز خود را مرید استاد فخر الدین عراقی کمیجانی میداند وکلاس وسبک قالب هنری وی را بر میگزیند و میگوید: غزلیات عراقی است سرود حافظ    که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد؟! استان ما باید به وجود چنین نام آوران عرصه ادبیات فارسی ببالد وافتخار کند ،چرا نام این شخصیت بی بدیل ادبیات را در سایتها وجراید قرار ندهیم؟ چرا  میدانی و بلواری در شهرهای بزرگ مانند تهران اراک اصفهان و... به نام این استاد بزرگ ادبیات کهن ایران نباشد؟
سایتهای معروف مانند ویکی پدیا وسایر پر از اطلاعات در مورد این شخصیت بزرگ است اما  مردم ومدیران استان کمترین اطلاعی از این موضوع ندارند چرا؟
خواهشمند است دستور فر مایید در مقالات ونوشته ها بازنگری شده ولیست کاملی از مشاهیر استان آورده شود باید متاسفانه اذعان نمود که صدا و سیمای استان نیز کمترین شناخت و دانشی از این شخصیت جهانی ندارد.
متشکرم 

 

 

 

 

 

ای کاش فخرالدین عراقی در گور نلرزد

» سرویس: فرهنگی و هنری - ادبیات و نشر

یک مدرس دانشگاه گفت: امیدواریم فخرالدین عراقی که در کنار ابن عربی آرام گرفته است، با نگاه کاریکاتوری ما به فرهنگ در گور خویش نلرزد.

احسان منصوری - مدرس فلسفه - در یادداشتی که به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در منطقه مرکزی ارسال کرده، نوشته است: کنگره بزرگداشت شیخ فخرالدین عراقی کمیجانی با حضور استادان ادبیات و مسؤولان، در دانشگاه آزاد شهرستان کمیجان برگزار شد.

این خبری بود که وقتی داشتم شبکه سیمای آفتاب استان مرکزی را می‌دیدم، اعلام شد. در پوست خود نگنجیدم و به سراغ خبرگزاری‌ها رفتم تا شاید اثری از وسعت کنگره و محتوای ارائه‌شده از آن را رصد کنم. اما هرچه بیش‌تر گشتم، کم‌تر نشانی از آن پیدا کردم.

مسؤولان کنگره هدف از برگزاری این مراسم را شناساندن جایگاه عرفانی و شخصیت فخرالدین عراقی به عنوان شاعر برجسته خطه فرهنگ‌دوست کمیجان عنوان کرده بودند، اما اثری از مقالات ارائه‌شده و بازتاب‌های خبری نبود؟

تنها دکتر مقامی به عنوان استاد ادبیات در این مراسم صحبت کرده بود و یک شعرخوانی به وسیله شاعری که کمیجانی‌ها دوستش دارند.

به سایت مرکز پژوهشی مطالعات راهبردی توسعه سری زدم و متوجه شدم امسال از طرف یونسکو برای فخرالدین عراقی تدارک فراوانی دیده شده است. در قسمتی از این گزارش آمده است:

«محمدرضا سعیدآبادی» دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در ایران در نشستی با خبرنگاران با تشریح دستاوردهای سی و هفتمین کنفرانس عمومی یونسکو پرداخت و افزود: ثبت چهار تن از مشاهیر ایرانی در برنامه مشاهیر یونسکو از مهم‌ترین رودیداهای این کنفرانس بود. بر این اساس «نجم الدین کبری»، «فخرالدین عراقی»، «عبدالقادر مراغه‌ای» و «میرسیدعلی همدانی» برای دوره دوساله 2015 - 2014 میلادی واجد ثبت در برنامه مشاهیر و رویدادهای فرهنگی یونسکو شدند. این دوره مقارن با هشتصدمین سال زندگی فعال «نجم‌الدین کبری» عارف بزرگ اخلاق و عرفان ایران‌زمین و هشتصدمین سال تولد «فخرالدین عراقی» شاعر و ادیب پرآوازه ایرانی است.

باز برگشتم به فضای مجازی و فهمیدم آخرین کنگره‌ای که برای فخرالدین عراقی گرفته شده، سال 1374 بوده است که توسط دانشگاه اراک که آن موقع تربیت معلم بوده، برگزار شده و مجموعه مقالاتش هم در کتابی به همین نام منتشر شده است، اما دریغ که بعد از 18 سال به جای پیشرفت، پسرفت کرده‌ایم و عنوان کنگره را در سطح شهرستان برگزار کرده‌ایم. آیا برنامه مذکور واقعا کنگره بوده است؟ در تعاریف برای کنگره آمده است: اجتماع و انجمنی از آگاهان،‌ صاحب‌نظران و دانشمندان برای بحث و گفت‌وگو درباره مسائل سیاسی،‌ علمی،‌ هنری و نظایر آن. همچنین به مجمعی که از سران دُوَل، نمایندگان کشورها یا دانشمندان تشکیل می‌شود تا در باب مسائل سیاسی،‌ اقتصادی و علمی بحث کنند، کنگره گفته می‌شود. کنگره غالباً برای چند روز طول می‌کشد و دارای چندین جلسه هم‌زمان است.

به این برنامه که صرفا یک استاد دانشگاه به بیان مطالبی در خصوص این شخصیت بین‌المللی آن هم فقط بعد ادبیاتی آن پرداخته است، نمی‌توان عنوان کنگره را داد. به راستی آیا نمی‌دانیم فخرالدین عراقی کیست؟ آیا صحیح است به شخصیتی که سال‌ها با مولوی و صدرالدین قونوی معاشرت داشته و کتاب لمعات او چندین شرح از سوی بزرگ‌ترین دانشمندان مانند عبدالرحمان جامی داشته است، فقط نگاهی شهرستان شود؟

کوچک کردن شخصیت‌های بزرگ و بین‌المللی نه تنها تعظیم ایشان نیست، بلکه وهن این مفاخر بزرگ بین‌المللی است، لذا همان به که سکوت کنیم و اگر کاری می‌خواهیم انجام دهیم، درخور شأن او انجام دهیم. امیدواریم فخرالدین عراقی که در کنار ابن عربی آرام گرفته است، با نگاه کاریکاتوری ما به فرهنگ در گور خویش نلرزد.

انتهای پیام


   

 نقل مطالب باذکر منبع مجاز است-مولف

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد