ایل برچلو ویا بزچلو یکی از ایلات نامدار ایران است که در پهنه تاریخ کشور عزیزمان رشادتها و دلاوریهای این ایل بزرگ میدرخشد که منطقه سکونت این ایل بزرگ شهرستان کمیجان از توابع استان مرکزی میباشدو در حال حاضر نیز کلمه بر چلو بعنوان پسوند بسیاری از ساکنان شهر و روستاهای این منطقه تاریخی مانند:فامرینی بزچلویی،چهره قانی بزچلویی،آمره ای بزچلویی،استهری بزچلویی،فریس آبادی بزچلویی،اسفندانی بزچلویی،خان آبادی بزچلویی،کوت آبادی بزچلویی ،خسروبیگی بزچلویی،کمیجانی بزچلویی،نیک ملکی بزچلویی،عیسی آبادی بزچلویی،اناری بزچلویی،فتح آبادی بزچلویی،محمدی آبادی بزچلویی ،اکبر آبادی بزچلوییوصدها نام دیگراستفاده میشود و علاوه بر آن"لو"نیر پسوند بسیاری از شاخه ها و تیره ها ی زیر مجموعه این ایل بزرگ همچنان باقی است که نشانگر تاریخ واصالت و ریشه این اقوام میباشد مانند:اروجلو،جمالو،شاهمیرزالو،پیر حسینلو،احمدلو،قره چلو،بادینلو،حاجیلو،حیدرلو،،نظرلو،اوردلالو،نبیلو،سلوکلو،،عاشقلو،، و ..
شعری در وصف ایل بزرگ و تاریخی بزچلو :
بیزدن سلام برچلونیی ایلینه
کدلرینیی تورکی و تات دیلینه
داغلار کیمین ریشه واره بو ایلیی
تاریخلرده نیشان واره بو ایلیی
قاراپاپاقلار سولدوزدا ساغ اولسون
برچلولار کوموزاندا داغ اولسون
یای توکنیب پایوز یئله اسرده
قوز و آلماساتان وفسدن گلرده
قرمیز آلما نئچه آی سالوم قالارده
هوشآپاران عطره اؤودن گلرده
میلگیردده نعمت باشدان آشارده
خرمن خرمن بوغدا آرپا داشارده
برچلونیی گؤزل گؤزل کدلره:
کوموزان و میلگیردیر شهرلره
خسروبگ و سوماوور و اسفندان
بوووس خمارباغی، تکیه و کلوان
آمره و ولازجرد و چهرقان
فرسآوا و اوسوبکریز و طرلان
ویلدآوا و چلبی، منصورآباد
نهره پشته فامرین جعفرآباد
علیآباد و فتح آباد، فضلآباد
آقچهکهریز، سبز آباد، سردارآباد
سوسنآباد سوران و محمودآباد
یاساوول و خانآباد و کوتآباد
کشنه، قازوق، شاققله، مهدیآباد
روشنایی و نشمیه و مقصودآباد
میدانک و ممدآباد، عود آغاج
کوتآباد و چابار و قطار آغاج
امامزادا عباس و زاوا، فتحآباد
چالمیان و چابار و جعفرآباد
احمدآباد ،یئنگی ملک، عاصمآباد
ابرامآباد ،خانآباد و صیدآباد
جلآباد و قارا گؤل، قاسمآباد
گورچان و فرک، شاه تپه، خالق آباد
راستگردان و بولاق و اکبرآباد
دره گرگ، یاسبلاغ و حسینآباد
باخای بووس داغه باشئندان گئجه
اولدوز کیمین کندلر چراغه، نئجه!؟
گؤزل برچلونیی شهر و کدلره
پاروللاسون چراغلاره، اؤولره
آدلی سانلی برچلونیی ایللره:
ساغ اولسونلار بو دشت و داغ گوللره
بورچلودا نظرلو و بادینلو
حاجیلو و احمدلو و جمالو
شاهمیرزالو، اروجلو، قرهچلو
پیرحسینلو، اردلالو، نبیلو
سلوکلو و حسنلو غریبلو
یاساوللو، یاسبلاغلو عاشقلو
تامام بولار بیر سس اولار: برچلو
اوجا سسللر دییر: یاشا برچلو
برچلو بیرقیمیزه قرص ساخلا
ریشهمیز وار اصله ایتیرمه ساخلا
بیربیرینن دامجولار دریا اولار
دریادان آیرولان دامجه زار اولار
هوشیار اولون اصلیزه آلماسونلار
ایل ایچننه ایککیلیک سالماسونلار
بو ایل تاج و تخته شاهلار چاددوروب
تاریخلرده آتلارونه چاپدروب
ایل آدونا چوخ کتابلار یازولوب
دلاورلیک رسمه دیمه پوزولوب
دؤگولچیلر، چؤگورچیلر، سازچالان
دؤگدورون تا یاخچه تاریخده قالان
رحمت اولسون شهریارون سؤزونه
بیر یول آچده سؤزلر بوجور دییینه
«سلام اولسون شوکتیزه ایلیزه
منیمده بیر آدوم گلسین دیلیزه»
بیر سؤز دیدیم آزادلولار دیلیننن
بؤیوک برچلو یاشاسون ایلیینن
احمد آزادنیا فروردین ۱۳۹۵
غصه های خودآدم،آدم را پیر نمیکند ،غصه های دیگران آدم را پیر میکند،معرفت و عرفان را در اوج قله در رفتار این انسانها که ظاهرا بیسواد بودندرا میتوان به وَضوح مشاهده کرد،حال این طرز نگرش وگذشت و فداکاری و مردانگی را در کنار رفتار انسانهایی که همه چیز را برای خودشان میخواهند علاوه بر آن به حقوق دیگران هم دست اندازی میکنند و بدتر از آن دروغ هم میگویند و در رفتارشان بادیگران مردانگی ندارند و دوستی و دشمنی شان را آشکار نمیکنند و گذشت ندارندو تمام تیرهایشان را کهدر چله دارند میزنند و دیگر حربه ای برای مقابله ندارند اظهار ندامت میکنند،وذره ای درد دیگران راندارند و خود را هم انسان و مسلمان میدانند کنار هم قرار دهید
داستان تله موش
موشی در خانۀ مزرعه داری تله موش دید
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد
همه گفتند: تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید
از مرغ برایش سوپ درست کردند
گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند
گاو را برای مراسم ترحیم زن مزرعه دار کشتند
و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد
و به مشکلی که به دیگران ربطی نداشت فکر می کرد
"کلیله و دمنه"
مردی پنج شب پی در پی رویای خاصی را در خواب مشاهده میکرد و هر شب خواب میدید که دود مانش آتش گرفته و خود و اهل و عیالش در خواب میسوزند،تا اینکه این رویا یک روز به واقعیت پیوست و دودمانش آتش گرفت و خانه اش در زبانه های آتش سوختند و زن و فرزندانش هر کدام به مرضی لاعلاج دچار و پس از سالها تحمل زجر مردندخود نیز نیم سوز و از آتش جان به دربرده بود علیل و ذلیل وزمین گیر شد و خود نیز هرلحظه آرزوی مرگ میکرد و انتظار میکشید ولی حضرت عزرا ائیل پرونده اش را گم کرده بود و به سراغش نمی آمد!
تا اینکه یک شب درخواب عارفی را دید و علت این راز را پرسید عارف گفت یادت هست که با کتمان عیب ،مالت را به چند برابر قیمت واقعی به بنده خدایی فروختی! خریدار مالت که مغبون شده بود همیشه نفرینت میکرد و میگفت دود مانت آتش بگیرد و خودت هم نمیری!،ذلیل و علیل شوی امانمیری
،این اتفاق نتیجه نفرین آن شخص است در دنیا ،، و حساب و کتاب آخرتت بجای خود باقی است،:فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره فمن یعمل مثقال ذره شرا یره
تعداد زیادی از سرطانها ریشه در لقمه حرام دارد با برسی و تحقیقات متخصصان حوزه سلامت در رفتار و فعالیت جامعه آماری بر روی نحوه رفتار اقتصادی آنها مشا هده نمودهاند، کسانیکه از در آمد خود که با زحمت حاصل نموده اند از سلامت روحی و جسمی بر خوردارند وکسانیکه به مال مردم دست انداری میکنند در معرض انواع سرطانها قرار میگیرند و این سرطانها بطور ژنتیک به نسلهای آینده این خانوارها نیز منتقل میشود، تا جاییکه آن خاندان در معرض انقراض قرار میگیرند،چون نگهداری حریم سایرین و احترام به ثروت و آبروی آنها در شریعت اسلام هم بسیار مهم شمرده میشود،بعضی از سرطانها ناشی از آنست که فرد همه چیز را برای خود میخواهد و به حقوق مادی و معنوی دیگران تجاوز میکند در صورتیکه همیشه خیر در چیز دیگری است:و عسی آن تکرهوا شیئا فهو خیرلکم و عسی آن تحبوا
شیا فهو شر لکم