مروارید اندیشه کمیجان

این وبلاگ تصمیم دارد با بنیه کارشناسی و کمک مجموعه ای از کارشناسان خبره و اندیشمندان، توانمندیهای ویژه و منحصر به فرد را با بیان علمی و کارشناسی در حوزه شهرستان کمیجان به تصویر کشیده و منعکس نماید.

مروارید اندیشه کمیجان

این وبلاگ تصمیم دارد با بنیه کارشناسی و کمک مجموعه ای از کارشناسان خبره و اندیشمندان، توانمندیهای ویژه و منحصر به فرد را با بیان علمی و کارشناسی در حوزه شهرستان کمیجان به تصویر کشیده و منعکس نماید.

حضرت جبرئیل در قتلگاه -(سالما سایه شهپرون ایتمه حجاب ای جبرئیل)

۳۸۳ 
 

سالما سایه شهپرون ایتمه حجاب ای جبرئیل
ایتمرم گون ایسّیسندن اجتناب ای جبرئیل

هر قدر گون سوزش آرتورسا یوخومدور احتراز
گون دگه خوشدور بدنده زخم ایده سوز و گداز
ایلیه هر یاره ، یاره بر دیلیله  کشف ِراز
وار سیزلتیمدا بیر عالی اکتساب ای جبرئیل

جلوگاه ِعشقده من وصلِ یاره مایلم
هر بلایه بیر بلی' لفظیله دلدن قائلم
من اوزوم اوز نفسیمه جان اوسته ایندی حایلم 
محضر ِجانانه قیلّام اضطراب ای جبرئیل

شوق اوزیله گیمشم من ارغوانی بیر لباس
کاسهء خورشید ایدر بو رنگدن نور اقتباس
ایلورم گون ایسّیسندن شِکوه ایلورسن قیاس
سرّی واردور آرتورور گون التهاب ای جبرئیل

بیله فکر ایتمه دگور گون یاره لی جسمیم یانور
گون اوزی باخدوقجا بو احواله دلدن اودلانور 
هانسی عاشق من کیمی جانویرماقی آسان سانور؟
سوزشیم آرتدوقجا اولّام کامیاب ای جبرئیل

تابش ِخورشید دگسون قوی ساری گُل تک سولوم
اوخ اوخ اوستن جسمیمه دگسون خدنگیله دولوم
ایلیوم اوز عشقیمی ظاهر فنا فی الله اولوم
خونبهام اولسون خدای مستطاب ای جبرئیل

گون گورور اوز علّت ایجادینی خونین بدن
اودلانور دلدن ایدور سوزِ نهانی سین علن
گیت دایانما قوی منی بو حالیله قان ایچره سن
من یانوم  یانسون بو حاله آفتاب ای جبرئیل
سوزِ آهیم یاندورور کون و مکان اهلین یاخور
زخم ِتیریله مکانِ لامکاندان قان آخور
شهپرون قوزا که ساقِ عرشیدن جدّیم باخور
 حالیمی قوی گورسون اول ختمی مآب ای جبرئیل

هر او اوخکه بیر طرفدن جسمیمی ناحق دلور
قان آخور یاحق یازور یرده وجودیم دینجلور
باشیم اوسته ناله کنان بیخانمان زینب گلور
سن دایانما گورسن اولماز سنده تاب ای جبرئیل

شدّتِ سوز ِعطشدن اود دوشوبدور جانیمه
تشنه دور شمرِ جفاجو و ستمگر قانیمه
گوزلریمی باغلاسون زهرا گلوبدور یانیمه
باشیم اوسته اگلشوبدور بوتراب ای جبرئیل

باخمارام گر دولدورا دنیا و مافیهانی سو
آلموشام اوزقانیمیله آخر عمریمده وضو
عاشق و معشوق آراسیندا عجب عالمدی بو
عین عزّتدور بو رنج و پیچ و تاب ای جبرئیل

سایبانی نیلورم ردّ ایله ظلّ شهپری
گون قاباقینده سالوبلار مظهرِ پیغمبری
گیت دولان میداندا تاپ نعشِ علی اکبری
شهپرون اول مه جماله قیل حجاب ای جبرئیل

شاهبازِ ذُروهء اعلا دوشوب بی پرّ و بال
گون اونا آرتورسا سوزش منده آرتار ابتهال
گیت کنارِ نهرده سایه علمدار اوسته سال
یوخ آناسی ایله بیر فعلِ ثواب ای جبرئیل

ایلمه تکلیفِ آب ، حوضِ کوثردن منه
احتیاجیم یوخ سویا هر چند زحمتدور سنه
وار سویون گیت خیمه گاهیمده نظر قیل شیونه
ویر سوسوز قیزلاریما بیر جرعه آب ای جبرئیل

سالما سایه ، چکمه زحمت من تب و تابه خوشام
ساخلا ناقص خدمتون قیل شام شهرینده تمام
عترتِ طاها اولان گون واردِ بازارِ شام
شهپرون زینب یوزینه قیل نقاب ای جبرئیل

گرچه اولموش اوز گناهیندن (حسینی) شرمسار
لیک مستخدیمدی بو درباره،منده حقی وار
قویمارام ذلّتده ، راضی اولمارام چکسون فشار
لطف اوزیله ایلرم بیر فتح باب ای جبرئیل.

  • یکشنبه
  •  
  • ۷
  •  
  • شهریور
  •  
  • ۱۴۰۰
  •  
  • ساعت
  •  

چه ساز بود در پرده میزد آن مطرب که رفت عمرهنوزم دماغ پر زهواست

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

سخن شناس نه‌ای جان من، خطا این جاست

سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید

تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب

بنال، هان که از این پرده کار ما به نواست

مرا به کار جهان هرگز التفات نبود

رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من

خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست

چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم

گرم به باده بشویید حق به دست شماست

از آن به دیرِ مغانم عزیز می‌دارند

که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب

که رفت عمر و هنوزم دِماغ پُر ز هواست

ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند

فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست

نکته های بزرگان

-عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

-بدون اذن خدا برگی از درختی به زمین نمی افتد

-ریشه درختان تنومند در برابر طوفانهای سهمگین استوارتر میشود

-ملوانان شجاع در موجهای بزرگ دریا بزرگ می‌شوند

-مردان بزرگ دشمنان بزرگ دارند

-مردان بز رگ در دشواری‌های بزرگ آب دیده می‌شوند

-نشانه بلوغ عقلی افراد در کیفیت وسرعت و دقت  و استقلال واعتقاد در تصمیم گیری است

-مردان با دشمن روبرو می‌شوند و نامردان از پشت خنجر می زنند

-جامعه بزرگ و کوچکی انسانها را منعکس می‌کند

-بزرگترین عبادت احترام به والدین بویژه  مادر پیر وکهنسال است

-بدترین عقوبت عاق والدین شدن است

-دنیا  آنقدر بزرگ است که برای همه جا دارد نیاز نیست جای کس را بگیریم 


بیماری از خود بیگانگی

از خود بیگانگی نوعی بیماری است  که چیز و ماهیت دیگری در وجود انسان حلول میکند و ماهیت و شخصیت فرد را تغییر  میدهدبطور مثال وقتی پول شخصیت فرد را تغییر می‌دهد انسان پول زده میشود و او در مالکیت پول قرار میگیرد نه پول در مالکیت وی،دیگر پول مال او نیست  او مال پول است ،نمی‌تواند بگوید پول من ،باید بگوید من پول،واو از خود بیگانه شده است،هدف را گم کرده است ،کسب پول وسیله ای است برای رسیدن به هدف تکامل معنوی وانسانی ،پول هدف نیست بلکه وسیله و مرکب است برای رساندن فرد به هدف اصلی،برای رسیدن به پول  و دارایی هر عمل ناشایستی را انجام میدهد،دین ،خدا وپیامبر،انسانیت ،شرف،مردانگی،آبرو وحیثیت وهمه را زیر  پا می‌گذارد تا به پول و مال دنیا برسد،همیشه حرس میزند،بهداشت روانی ندارد،پول حیثیت اجتماعی اورا از بین میبرد.

           درس زده  ،مطالعه زده و علم زده شدن نیز یک بیماری واز خودبیگانگی و مریضی مرکب و پیچیده و صعب العلاج است ،چرا که کسب علم هدف نیست بلکه وسیله رشد معنوی و رفاهی انسان است،کسیکه علم زده میشود و مغزش را از فرمولها و محفوظات علمی انباشته میکند و همه چیزش میشود علم  ،او علم زده شده ومریض است چراکه هدف راگم کرده و  وسیله به هدف رسیدن شخصیت او را تغیر داده،وسیله برای او شده هدف،او نمی‌تواند بگوید علم من ،چون علم در اختیار او نیست بلکه او در تصرف علم است،باید یگوید من علم،او دیوانه شده است،قدرت تشخیص ندارد و میگویند او الینه شده است.

               کار زدگی و از خود بیگانه شدن برای کار و در آمد هم نوعی مریضی  صعب العلاج روحی است که افراد دچار آن میشوند و همه چیزشان میشود کار ،سمت،پست ،مقام ودر آمد حاصل از آن، خود را به آب و آتش می‌زنند تا به آن برسند،قدر ت تشخیص ندارند که :اصل وهدف زندگی است ،کار برای لذت بردن از  زندگی است ،هدف نیست بلکه وسیله است برای رسیدن به زندگی سالم و با لذت،واینگونه افراد با این فکر زمان حال زندگی را نیز به گذشته های باطل واز دست رفته زندگی اضافه میکنند،گویی کارخانه ای هستند که زمان آینده زندگی خود را به حا ل و حال رابه گذشته منفی و یا بی حاصل تبدیل کنند،عقلا گفته اند:

از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن    فردا که نیامدست فریاد مکن      حالی(زمان حال را درک کن)خوش باش و عمر بر بادمکن_ای انسان گمراه و هدف گم کرده و غافل -عمرت رفت،ناگه بانگ بر آمد که خواجه مرد!!!!!!!!!!وخیری از دنیا ندید ودر حسرت آرزوهای باطل و دور از دسترس عمرش را تباه کرد،براو نمرده به فتوای من نماز کنید،الفاتحه!!!!


هوای پاک ،ناب،صاف و دل انگیز شهرستان ‌کمیجان

این شهرستان با قرار داشتن در کریدر اقلیم شمال غرب در همه فصول سال به لحاظ تهویه بی نظیر دارای هوای پاک می باشد بطوریکه در هنگام صبح از منتهی الیه شمال میلاجرد(مسافت۱۸ کیلومتری)دیوار خانه های کمیجان ونیز از جنوب کمیجان دیوار خانه های میلاجرد به وضوح مشاهده می‌شود.،این بدان معناست که دید افقی در سطح شهرستان نزدیک به ۵۰کیلومتر میباشد در حالیکه این شاخص در شهر های آلوده ۱یا۲ کیلومتر است! مقایسه‌ کنید کجا برای زندگی سالم ودل انگیز مناسب تر است؟

نامگذاری یک میدان و خیابان در مراکز استانها بنام فخرالدین کمیجانی عراقی

 نامگذاری یک میدان و خیابان در مراکز استان‌های کشور حداقل قدر دانی از مقام ادبی شایسته فخرالعارفین، فخرالدین عراقی کمیجانی و خدمات بی نظیر این شاعر و عارف فرزانه به عرصه ادبیات فارسی و عرفان درجهان می‌تواند باشد

خاطره ماهی و انگور

خانه مان که در ضلع جنوبی  ‌کمیجان در داخل باغ واز باغ هم جوی آب عمومی می‌گذشت قرار داشت،در تابستان که انگور ها می‌رسیدند من هرروز صبح از باغ خانه انگور برای صبحانه می آوردم ،یک شب که باغ را آبیاری کرده بودیم ،طبق روال هر روز زنبیل بدست برای آوردن انگور به پشت کرت های باغ رفتم ،دیدم که کمی از آب در کرتها مانده و تعداد زیادی ماهی از قنات آمده ودر داخل کرتهادر حال جان دادن و تلاش بودند ،از قرار معلوم صیادان ماهی شب برای صید ماهی ماده ای بنام مرگ ماهی در آب قنات ریخته بودند وماهیان گیج شده و از کوره و دهانه قنات دور شده وبی اختیار به داخل کردتها آمده بودند و آب کرتها کم شده ودر آنجا گیر افتاده بود ند ،که بامشاهده این صحنه ماهی‌ها را در زنبیل جمع کرده به خانه آوردم که خانواده از این کار متعجب شدند لذا آن روز به جای انگور با زنبیل ماهی به خانه آمدم.

روش پرواربندی بوقلمون در کمیجان قدیم

در اواخر پاییز و قبل از شروع سرمای زمستان دربین تعدادی از دامداران رسم بر این بود که سه قطعه بوقلمون نر و مشگی حداقل یکساله را برای پروار کر دن و ذبح و مصرف گوشت آن در زمستان در نظر گرفته میگرفتند.

 گوشت بوقلمون علاوه بر داشتن خواص فراوان دارای طبیعت گرم و نیز برای زمستان های سرد خیلی مناسب است .

 روش پروار کردن خانگی وسنتی  بوقلمون برای مصرف در زمستان:

سه قطعه بوقلمون چاق و مشگی ونر برای هر ماه زمستان یک قطعه در  نظر گرفته می‌شد و هر روز با دادن دانه و خوراک مناسب به آنها ،در غروب هر روز یک عدد گردو (درسته و با پوست و خیس شده در آب)در دهان آنها قرار داده وبا کمک آنها را وادار به بلع آن گرد و مینمودیم تا حداقل بعد از یک ماه اولین بوقلمون را برای ماه اول ذبح میکر دیم و بعد از قرار دادن لاشه آن در توده برف بمدت یک شب ،اقدام به قطعه قطعه کردن لاشه و نگهداری در جای خنک(زمانیکه یخچال در روستا نبود)میکردیم تا یکروز در  میان  گوشت آن همراه با غذاهای دیگر(طبیعت سردو گرم)مصرف می‌شود بوقلمون دوم و سوم نیز به همین منوال برای ماه‌های دوم و سوم.

این روشی بود برای پروار بندی و گرم‌تر نمودن طبیعت گوشت بوقلمون در خانوادهاییکه ماکیان نیز پرورش می‌دادند.

ارتباط بعضی از سکونتگاهها و نامگذاری عوارض جغرافیایی و طبیعی با برچلو

آیا تالاب کمجان استان فارس  ارتباطی با عزیمت  فوج بزچلو به شیراز دارد؟روستاهای برچلو در شهرستان فامنین  و دینگله کهریز در بخش مرکزی همدان و بهادرستان در بخش مرکزی اراک  با کمیجان و برچلو دارای ارتباط نیست؟  حسام الدین چلبی فیلسوف با روستای چلبی ارتباطی دارد؟آیا این موارد و نمونه های مشابه نقاطی از سیر تاریخی ایل تاریخ‌ساز بزچلو نمی باشد؟