مروارید اندیشه کمیجان

این وبلاگ تصمیم دارد با بنیه کارشناسی و کمک مجموعه ای از کارشناسان خبره و اندیشمندان، توانمندیهای ویژه و منحصر به فرد را با بیان علمی و کارشناسی در حوزه شهرستان کمیجان به تصویر کشیده و منعکس نماید.

مروارید اندیشه کمیجان

این وبلاگ تصمیم دارد با بنیه کارشناسی و کمک مجموعه ای از کارشناسان خبره و اندیشمندان، توانمندیهای ویژه و منحصر به فرد را با بیان علمی و کارشناسی در حوزه شهرستان کمیجان به تصویر کشیده و منعکس نماید.

مصنوعات سنگی شهرستان کمیجان:

       به لحاظ وجود معدن سنگ آهک در نیمه شمالی شهرستان کمیحان ،از قدیم الایام  تا سه دهه قبل یکی از صنایع دستی اهالی تعدادی از روستاهای این ناحیه از جمله :آمره،چهرقان ،وفس،محمودآباد،ولید آباد،سیجان ،طرلان و..تهیه وفروش مصنوعات سنگی بود که میتوان تعدادی از انواع آن را بر شمرد:1-تهیه دستاس (اسیاب دستی)2-تهیه سنگ آسیاب آبی(صفحه سنگهای عظیم)3-ساخت درب سنگی ( باغات ،خانه ، انبار و طویله) 4-ساخت دریچه آب برای آبندها-برابه5-ساخت هاونگ سنگی6-تراش سنگ مزار و مقابر7-غارها و اماکن ایمنی دست کن.

پیشنهاد:شهردار ی کمیجان میتواند گالری مناسبی از این مجموعه را در فضای باز در یکی از پارکها جمع آوری و برای بازدید بعنوان موزه و نمایشگاه دائمی به نمایش بگذارد

ضرب المثلها ی بومی

برای حفظ فرهنگ بومی  ومتنوع محلی وحراست از آن د رمقابل هجوم فرهنگهای  وارداتی و نا سازگار با آداب و رسوم لذا بر آن شدیم که مجموعه ای  از ضرب المثتهای ریشه دار و محلی کمیجان را با توضیحات لازم گردآوری نماییم وپس از آن به مرتب نمو دن آنها بپردازیم .بدین جهت از انتقادات وراهنماییها وارسال مطالب توسط شما همشهریان عزیز استقبال نموده و درخواست یاری مینماییم وامید واریم مارا از یاری بیدریغ خود محروم ننمایید .انشاا...

 لازم میدانم بعرض بر سانم :الف)که آنچه بعنوان مثلها با زبان آذری محلی بیان میشود بصورت محاورهای وخارج از چارچوب دستور و زبان وقواعد لازم میباشد. ب)کلیه مطالب مندرج در این وب لاگ فی البداهه وبدون تهیه پیش نویس صورت میگیرد لذا تقاضا مندیم ضمن ارائه پیشنهادات

اشکالات دستوری را از ما خرده نگیرید. متشکرم

ضرب المثل 1)ارییه گوره باش باقلا یوکیه گوره داش باقلا

کنایه از رعایت تعادل وبرقراری هماهنگی و موازنه در دخل وخرج وتوان وداشته ها وآسیبها وتهیدات

در مسیر نیل به هدف ازپیش تعیین شده میباشد.

  صورت ظاهری ومعنای لفظی :آن عبارتست از اینکه نسبت به مقدار وزن بار(بر روی الاغ) طرف دیگر خورجین یا سار را با بستن مقداری سنگ  با طرف مقابل به تعادل برساند - زن نسبت به قیافه ودر آمد و شاءن  شوهرش آرایش و خود آرایی و یا هزینه و خرج  نماید.  

ضرب المثل ۲) سو ایچمگه اشکدن  یول گیدمگه اینکدن      اورگن : کنایه ای است از تاءنی و وقار ومتانت در رفتار شخصی وپرهیز از کارهای سبک

:عبارتست ازاینکه آب خوردن را از خر و راه رفتن را از گاو یاد بگیر (خر موقع خوردن آب دو لب خود را بهم چسبانده وآب را از میان دو لب بآرامی مینوشد وگاو نیز با آهستگی و وقار تمام راه می پیماید و لذا این دو گونه رفتار باید سرمشق انسان نیز باشد).

 ۳)دییردی بووسله یانوندا قوز سایوللار:کنایه ازتاءکید فردی  روی موضوع  خاص وعدم توجه طرف مقابل به گفته های وی به لحاظ عادی بودن

وآشنایی بیشتر گوش شنونده َ بطوریکه گوینده تلاش واصرار در تفهیم موضوع دارد ولی شنونده بی تفاوت به کار دیگر میپردازد وبه زبان بی زبانی می گوید که : میدانم چه میگویی ویا چه میخواهی بگویی به عبارت دیگر :تو بگویی ؛ف؛ من تافرحزاد میخوانم. 

صورت ظاهری ومعنای لفظی :بووس=وفس به زبان محلی در محدوده شهرستان کمیجان و مناطق ترک نشین همجوار    بووسله=وفسی    قوز=جوز =گردو   به دلیل اینکه وفس از قدیم الایام معدن گردو در استان ومنطقه مطرح بوده وشمردن گردو توسط باغداران گردو بسیار آسان است و قادرند ضمن گوش دادن به حرف طرف مقابل و انجام کار دیگر گردو را نیز شمارش کنند( ترجمه لفظی:انگار درپیش وفسی گردو میشمارند).

۴)گچن یاقوشا کپنک دوتمازلار:کنایه ا زاینکه :پیشگیری بهتر از درمان است ویا  علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد  یا : از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن  ، برای اتفاق واقع شده دیگر نباید چاره جست و یا : نوشدارو بعد از مرگ سهراب!

صورت ظاهری ومعنای لفظی : ترجمه ترکی آن اینست که: به باران باریده پوستین ویا لباس بارانی که انسان را از خیس شدن نجات دهد نمی پوشند. ویا بعد از باران چتر به چه دردی میخورد؟ گچن=گذشته   یاقوش=باران  کپنک= پوستین ،بارانی   دوتمازلار= نمگیرند ، بکار نمیبرند

۵)یری بیل اوتور دیمسینلر دور اوتور:مفهوم آن اینست که: در مجلسی که وارد شدی بدان که کجا بنشینی تا نگویند که پا شو دوباره در جای دیگر بنشین ٬ قبلا جای خود را بیاب.پایت را از گلیم خو دراز تر نکن ٬از کوپن خود بیشتر حرف نزن(معاصر) - یا  معادل این شعر ومثل  کمیجانی اصل: ای آقایان بیر مجلسه واراننایا خچی اوتور یاخچی دانوش یاخچی گویل     گورن دیسین باریک الله یاخچی دور

 

صورت ظاهری ومعنای لفظی : یر=جا ٬یری=جایت را   بیل=بدان  اوتور=بنشین٬

دیمسینلر=نگویند٬ دور=پاشو  :بدان کجا بنشینی تا نگویند پاشو در جای دیگر بنشین.

ادامه مطلب ...

در وبلاگ پژوهشگر واندیشمند گرامی  جناب آقای مهندس محمد کمیجانی(جاویدراد) شعر زیبایی در وصف کمیجان نظرم را جلب کرد ضمن تشکر وسپاس از ایشان برای اینکه همشهریان و مراجعه کنندگان عزیز از این قطعه زییا وپرمعنا بهره مند شوند لازم دیدم آنرا در وبلاگ  قرار دهم چه قدر عالی بود اگر هنر مند عزیز همه روستاها و شهر های شهرستان  را در این قالب زیبا می گنجانیدند.

 

 

شهر من کمیجان

خوشا شهر من و باد بهارش

 

کمیجان و جوانان کبارش

 

زنندش دختران صد بار شانه

 

به قالیهای پر نقش و نگارش

 

خوشا کوه قلینجه حاج رضوان

 

خوشا ویستان ، خوشا بادامزارش

 

خوشا آن بیدزار دشت و صحرا

 

خوشا آن گیسوان تابدارش

 

خوشا یاران من در نوجوانی

 

خوشا آن لحظه ی بوس و کنارش

 

خوشا یاری که همقد تو باشد

 

خوشا آن چهر گندمگون یارش

 

خوشا آمره و بولاغ داشدان

 

خوشا عجوزه ای با فحش بارش

 

خوشا شهر کمیجان و کنارش

 

ز عیسی آباد نگه کن تا انارش

 

ز فتح آباد و فضل آباد آید

 

خیار و میوه های آبدارش

 

به نی نی جرد گردش ها نمودم

 

به باغ و مزرع و بید و چنارش

 

خوشا دشت کمیجان و اناران

 

خوشا شوربولاغ و دشت انارش

 

خوشا شهر من و باد بهارش

 

کمیجان و امید و انتظارش

 

خوشا بهداری و آمپول و قرصش

 

خوشا باغ و درختان چنارش

 

کلاغان صبح و شب گرد هم آیند

 

سحرگه جمعشان با غارغارش

 

خوشا بوی شکوفه صبحگاهان

 

هوای پاک و بی گرد و غبارش

 

خوشا قوش دره با سیلابهایش

 

خوشا بولاغ ها و چشمه سارش

 

خوشا شهر کمیجان و بهارش

 

بهار و نوبران و شاخسارش

 

دمیده سبزه و گل هر کناری

 

به دشت و پهنه های مرغزارش

 

خوشا گلها که در باغش برویند

 

خوشا آواز بلبل های زارش

 

تبسم های روح افزای یاران
 

ملاحت ریزد از روی نگارش

 

نگاه دختران در یاد مانده

 

نگاهی چون نسیم نوبهارش

 

زیارتگاه حاج رضوان بپاید

 

ز مهر مردمان و از زوارش

 

تکیه تا ابد پاینده باشد

 

به آب آن قنات آبدارش

 

ز سمقاور حکایت ها شنیدم

 

ز فضل آباد و فتح آباد و کارش

 

ز برچلو بپا خیزند مردان

 

به علم و حلم و جنگ و کارزارش

 

ازینجا پخش شد در سطح ایران

 

ادیب و کاردان ، آموزگارش

 

ز زحمت هیچ چیزی کم نکردند

 

جوانان  کمیجان و دیارش

 

به صنعت هر یکی در کار کوشد

 

ندیدم کاهلی در کار و بارش

 

دمد بوی گلاب و عطر مشکی

 

نه از گل ، بلکه از هر تیغ و خارش

 

بسی مردان نامی زنده گشتند

 

ز روستاهای دور و همجوارش

 

هنرها و ظرایف جمله بسیار

 

بدست بانوان خانه دارش

 

به فرهنگ و ادب گشتند نامی

 

زنان و دختران نامدارش

 

تو هرجا از کمیجانی شنیدی

 

شناس آن گفته های عشق وارش

 

محمد کمیجانی ( جاویدراد )

موفق و پاینده باشید.

نوشته شده توسط :

       

   یک خاطره و یک عبرت:

        در سال 68 که در دانشگاه بوعلی همدان تحصیل میکردم ،حد فاصل کمیجان و همدان را گاها ازمسیر کمیجان-اراک-ملایر -همدان   و گاهی از مسیر کمیجان-قهاوند-همدان تردد مبکردم ،گاهی مقداری از مسافت مسیر دوم را بدلیل  شوسه بودن جاده پیاده،قسمتی را با موتور سوار،فاصله ای را با وانت،کامیون وتراکتور در زمستان و تابستان ،گرما و سرما ، شب و روز  بمدت چهار سال طی میکردم ،کرایه معمول 50 تومان روزانه و00 2 تومان در شب بود و عموما"با رانندها موقع کرایه دادن مشغول بحث بودبم که :راننده میگفت 200تومان کم است و من میگفتم چه خبره !

       در یک شب سرد و برف و کولاک زمستانی با مینی بوس رسیدم به قهاوند(فاصله تا کمیجان حدود 40کیلومتر)و از آنجا در تاریکی و برف و کولاک راه افتادم  به سه راهی دشته وبویاقچی رسیده بودم دیدم که یک کامیون ده تن می آید ،دست بلند کردم توقف  و مرا سوار کرد ،ازمن پرسید توی این سرما و این وقت شب از کجا می آیی و به کجا میروی ؟ گفتم از همدان می آیم و به کمیجان میروم،گفت چه کاره هستی گفتم دانشجو.منهم از او پرسیدم ،گفت بارم شیشه است از همدان به قم میروم،قیافه اش به برادرا ن کرد اهل سنت  سنندج میخورد پرسیدم  اهل کجا هستید و مذهبتان چیست ؟گفت از ارامنه ارومیه هستم. نزدیک ساعت11.5شب رسیدیم به پمپ بنزین کمیجان، 200 تومان از جیبم در آوردم کرایه را پرداخت کنم گفت بگذار جیبت،تو درس را برای خودت نمیخوانی برای من و جامعه درس میخوانی نه اینکه من و جامعه نباید از تحصیل کنندگان علم پولی نگیریم بلکه باید بابت جبران قسمتی از مشقات تحصیل شما پولی هم به شما بدهیم!  تعارف کردم و گفتم خسته اید ،کلبه ای محقر هست  افتخاردهید شب را استراحت کنید و فرد ا

 انشاا... راه بیافتید، قبول نکردند و خداحافظی ،تشکر و بدرقه ا ش کردم، در انجا احساس کردم که این آقا طالبان علم  و ارزش دانش را چقدر با معرفت و زیبا درک و عمل میکند   حال بعد از 25 سال هنوز این سوال برایم مطرح است که:فکر این آقا صحیح است یا ما که در اداره که پستی که شرایط احرازش درجه کارشناسی و مثلاکارشناس شهرسازی و برنامه ریزی باید باشد دیپلم و یا کمتر ویا رشته غیر مرتیط ویا افرادیکه با استفاده از ساعت کار اداری و حقوق میخواهند شرایط خود را را با پست وفق بدهند به کار میگماریم؟از خودم میپرسیدم و با خودم دد دل میکردم که:خدایا چرا من باید با این دشواریها در سرما و گرما وطی مسافتهای زیاد و با مشکلات مالی،گرسنگی و تشنگی و سختگیری اساتید در ندادن و ارفاق نکردن حتی یکصدم نمره درس بخوانم و دیگران در شرایطی کاملا متضاد:با استفاده از ساعت کار اداری،حقوئ و مزایای بالا،غذای خوب و رایگان بدون تحمل ذره ای سرما و گرما فضای مجهز به چیلر و کولر گازی،سزویس ایاب و ذهاب رایگان،نمره نه گرمی بلکه کیلویی،حتی مواقعی بدون حضور در کلاس درس ویا تقلب آزادو یاopenbook، همه اینها را شاهد بودم و خدا هم شاهد است که این تفاوتها وجود دارد  -کتمان نکنیم و سر خئدمان هم کلاه نگذاریم-خودم را قانع میکردم که:من عاشق هستم،مسئله عاشق با دیگران تفاوت دارد،عشق با رفاه طلبی و تقلب نمیشود،اصلا عاشق در کوره سختیها و مشقات آب دیده میشوداگر در سرجلسه امتحانی تقلب آزاد -openbook- هم رسما داده شود او ازاین فرصت استفاده نمیکند  چراکه میخواهد دانش خود را بسنجد! و از طرفی میگفتم این ظرفیت را من دارم شاید دیگران نداشته باشند ،در آنصورت این نا برابری را چگونه میتوان توجیه کرد ؟آیا این مصداق آن روایت نیست که زمان حضرت امیر(ع) عده ای خلخال از  پای زن یهودیه در مدینه  در میاورند و این حبر به حضرتش میرسد و میفرماید اگر علی از این ظلم جان از قالب تهی کند تعجبی ندارد ،نیست؟با این تفات که در آنجا  به یکنفر ...

آداب و رسوم کمیجان

آداب و رسوم  و بازیهای محلی شهرستان کمیجان:

مقدمه:

      بجز پژوهش علمی و گرانمایه "کمیجان سر زمین تاتها ومادها"اثر پژوهشگر و اندیشمند گرامی آقای دکتر محمد عارف با موضوع انسان شناسی نمایش ،پیرامون آداب و سوم وبازیهای محلی جاری و گذشته کمیجان علیرغم گستردگی و تنوع آن ،مطالب مدونی در این زمینه وجود ندارد،لذا بر آن شدم که سرفصلی در این مورد باز نموده و با همیاری همشهریان عزیز شهرستان کمیجان فهرستی تهیه ،تا درصورت نیاز مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرد.از طرفی نیز باید اذعان داشت که این آداب و سنن از دید مردم عادی که قبلا با آنها زندگی کرده اند، شاید اموری پیش پا افتاده و کم ازرش باشد ،حال آنکه از نگاه یک متخصص پژوهشگر علوم اجتماعی و هنر پدیده و هنجارهای بسیار مهم و باارزش باشد.لذا بدین منظور است که بازسازی، درج و انعکاس چند رسانه ای(multi media) آنها بر اهل قلم امری ضروری و اجتناب نا پذیر میباشد.

     

      اصولا در مطالعات مربوط به علوم اجتماعی جوامع  بطور اعم و آداب و رسوم وسنتها ی آن بطور اخص ،پزوهشگر  برای دست یافتن به موارد زیاد و پربار وبعبارتی به گنجینه  متنوع و گرانبها ،بهتر است به سکونتگاهها بزرگتر مراجعه نماید چرا اینکه مراکزی که دارای بعد جمعیتی و خانوار زیادی هستند نشان دهنده قدمت تاریخی بیشتر نسبت به بقیه روستاهابوده و از طرفی بدلیل وسعت جمعیتی  دارای تنوع و گونه های متعددی از آداب و رسوم هستند.

لذا در اینگونه سکونتگاهها به هنجارهای اجتماعی از قبیل مشارکت و همیاری بیشتری برخورد میکنیم بطور مثال علاوه بر سنتهای متروک و منسوخ شده، در دهه های اخیربه نمونه هایی از پتانسیل مشارکت عمومی در کمیحان به شرح دیل برخورد میکنیم:

الف)  -  آداب و رسوم دهه های اخیر(فراموش شده-در حال حاضر اجرا نمیشود):

-ناخن گیری:موقع گرفتن ناخن نوزاد برای اولین بار در یک دست او سکه پولی قرار میدادند و شروع به گرفتن ناخن او میکردند و برنامه ناخن گیری در حالت معمول نیز بدین صورت بود که قبل از رفتن به حمام، مردم ناخن خود را حتما در روز روشن میگرفتند و ناخن گرفته شده را به پاشنه(گیجین)در حانه میریحتند و این عبارت را سه بار تکرار میکردنند:خیر گل شر گد(خیر بیا ، شر برو) و اعتقاد داشتند که از محل  ناخنهای ریخته شده(پاشنه در)درخت گل محمدی  سبز کرده وتیغ های گل موقع آخرالزمان از ورود دجال به آن  خانه جلوگیری میکند  

- مراسم مربوط به بند آمدن آب قنوات:تنها منبع تامین آب  یعنی  قنات در زندگی مناطق روستایی دارای اهمیت شایان توجهی بودبطوریکه اب مورد نیاز برای  شرب ،نظافت  مردم،شرب دام و زراعت از طریق آن تامین میشد ودر صورتی که اشکال و خللی در جاری شدن آب قنات بروز میکزد زندگی مردم از روال خارج میشد.

     گاهی بر اثر جاری شدن سیل وریزش آن از طریق میله چاهها به کوره و افتادن پشته(ریزش آوار از طاق و سقف کوره) موجب بند امد آب قنات وایجاد سد خطرناک در کوره میگردید که مقنی های ماهر نیز برای باز کردن آب وحشت میکردند که داخل کوره قنات بروند،در این مواقع از طرف اهالی گوسفندی را برای امامزاده و یا به سید جلبل القدر مورد اعتقاد نذر میکردند و آن سید با جمع مردم در دهنه قنات حاضر میشدند و سید دعا میکرد و حاضران آمین میگفتند و یکدفعه قنات باز میشد وآب با خروش جاری میشد.

  

            یاد آور میشوم که قنوات:کمیجان-آب بزرگ،سراب،نیلی جرد،ظهیر آباد،حسن آباد،علی قلی بیگ،ناصر آباد،خالق آباد،وزیرآباد،محمدآباد،قاسم آباد،قنات بزرک انار ،قنات پایین انار تا دهه اخیر جریان داشته اند که طول کوره تعدادی بیش ازپانزده کیلومتربا دبی قریب به 50لیتر در ثانیه بود  که در حال حاضر خشک گردیده اند.تکنولوژی قنات وشناسایی منبع اب زیر زمینی و محاسبه طول و شیب درهزاران سال قبل بدون وجود وسایل الکترونیکی و نقشه و دوربین یکی از عجایب است،نکته قابل توجه دیگر اینست که تعداد 14رشته قنات کمیجان ازسمت کوه قلنجه(شمال) به سمت جنوب در جهت شیب زمین در امتداد هم  بگونه ای حفاری و احداث شده اند که حوزه دشت زیر دست یک قنات محدوده مادر چاه و منبع تامین آب رشته قنات دیگری است  .

        متاسفانه تا کنون مطالعه و اقدامی در جهت مستند سازی و تدوین مشخصات در قالب مکتوب در زمینه قنوات و نکات فنی آن صورت نگرفته که امید است این اقدام توسط افراد جوان و با انرژی و دانشجویان بومی در قالب طرح تحقیقی  انجام شود.

رسم جار برای لایروبی قنوات،جوی کشاورزی،انهار فصلی

-رسم مربوط به خواستگاری کردن:

-رسم عروسی

-شب یلدا

-عید نوروز

-رسومات مربوط به زن زائو:

-رسم مربوط به اولین استحمام نوراد:

-رسم جار همسایه ها برای اسپار باغ و درو و کوبیدن گندم

-جار برای رفتن به کوه (وفس-قلنجه)در روز اول تابستان قبل از شروع درو(جو)

-جار برای شروع درو

-جار برای جمع آوری محصول انگور از باعات

-جار برای چرانیدن غلوفه و برگها بعد از جمع آوری انگور

ب)-آداب و رسوم فعلی-جاری (که در حال حاضر اجرا میشود):

ج)-بازیهای محلی قدیم:

زنگ زنگ(لک لک):

هفت سنگ:

آقاج آقاج

قایم باشک بازی:

تحلیل توسعه نا متعادل استان مرکزی

ناحیه غربی استان مرکزی شامل شهرستانهای خنداب٬ کمیحان وناحیه جنوب غربی شهرستان ساوه با قریب به ۲۰۰روستاو ۱۸۰ هزار نفر جمعیت و ۴هزار کیلومتر مربع مساحت به ترتیب سهم های ۷٬۱۶٬۱۳درصد از پارامترهای مقایسه ای استان بخود اختصاص داده است واین در صورتیست که تنها ۱۰درصد گندم و ۱۳درصد گوشت قرمز تولیدی استان درشهرستان کمیجان با سهم ۲درصدی ازجمعیت ومساحت استان تولید میشود.و بطور متوسط ۲۵در صد محصولات باعی٬زراعی ودامی در این ناحیه از استان تولید میشود.که به علت عدم وجود مدیران بومی از این مناطق در فرایند برنامه ریزی وتصمیم گیری محرومیت  خنداب و شهرستان کمیجان بحای رفع همچنان حفظ گردیده و توسعه آن در حاشیه و بلکه به فراموشی سپرده شده است.دلیل اصلی آن نیز اولویت دادن در تخصیص منابع مالی به وجود کارحانجات وسرمایه گذاریهای قبلی بوده که این بدان معناست که محروم بجرم برخوردار نبودن از این امکانات باید محروم بماند.به هر حال در برنامه ریزی های استانی معلوم نیست که تاسیسات وتولیدات بیشتر برای جذب اعتبار بیشتر امتیاز است یا خیر؟لذا اینگونه تصمیم گیری منجر به توسعه نیافتگی شهرستانهای کمیجان وخنداب گردیده است بطوریکه این مناطق در مقایسه با نواحی جنوب شرقی وشمال استان از هیچ توسعه ای بر خوردار نبوده است  باوجود استعدادهای منحصر به فرد زراغی٬باغی ودامی  این مناطق  مستوجب این محرومیت وعقب ماندگی وتحمل این توسعه نامتعادل ونا متوازن در استان نمیباشد.

   توسعه متعادل و همگون این مناطق برابر با سایر شهرستانهای استان با توجه به نقش تولیدات کشاورزی حد اقل رشد اقتصادی در خور شاءن کمیجان و خنداب  بوده است.و اگر در انتخاب نماینده روال پیشین و گزینش غیر بومی پیش بروداین محر ومیت وفاصله با سایر شهرستانها همچنان بیشتر خواهد شد.

    در غیر اینصورت ضریب فاصله مناطق توسعه یافته وعقب مانده افزایش یافته و سرانه اعتبار هزینه شده و سرمایه گذاری نیز در شهرستانهای توسعه یافته روز بروز بیشتر میگردد و به بیان دیگر این ماطق در زیر خط فقر خواهند ماند تنها راه حل این مشکل باز نگری در فرایند برنامه ریزی و ایجاد اصلاخات وبهبود در.....

نماد بزرگداشت استاد فخرالدین عراقی

 ابراهیم بن بوذرجمهر ملقب به فخر الدین عراقی شاعر بزرگ عرصه ادبیات فارسی که در قرن هفتم در کمیجان تولدیافت از عارفان وشاعران صاحب سبک وبنیانگذار سبک وسیاق نوین در ادبیات این مرزو بوم است بطوریکه شاعران پس از وی از جمله لسان الغیب حافظ شیرازی خو د را پیرو مرام و روش این شاعر نامی میداند ومیگوید: غزلیات عراقی است سرود حافظ   که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد.

   این عارف بزرگ در مورد زادگاهش چنین می سراید:

یارب این بوی چنین خوش زگلستان آید؟       یا    زباغ   ارم   روضه  رضوان    آید؟

یا صبا  بوی   سر  ذلف   نگاری     آورد          یا خود این بوی زخاک خوش کمجان آید

ویا در جای دیگر:

هر غریبی    که  در وطن   بینی                   عاقبت باز  یابد  اوطان  را

جز عراقی که نیست امیدش                     تا ببیند وصال کمجان را 

       وسایر اشعار او از آن چنان مضامین بلند عرفان ناب بر خوردار است  که بیان صاحبنظران اندیشمندان عرصه ادبیات فارسی هیچکام از شاعران پس از وی   شعرهای خود را به بلندای عزقان اشعار عراقی نسروده اند از حمله از اشعار معروف این عارف فرزانه میتوان به غزلیات ذیل اشاره نمود که از چنان نیرویی برخوردار است که خواننده را متحول ومنقلب میسارد از آن جمله است:

عشق شوری در نهاد ما نهاد              

جان ما در بوته سودا نهاد

گفتگویی در زبان ما فکند                 

جستجویی در درون ما نهاد

از خمستان جرعه ای بر خاک ریخت                

جنبشی در آدم و حوا نهاد

دم به دم در هر لباسی رخنمود                                                        

لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد  

 ........ 

.......

 

چون در آن غوغا عراقی را بدید                

نام او سر    دفتر     غوغا  نهاد                                 

 ***** 

*****

زدو دیده خون فشانم زغمت    شب جدایی    

چه کنم که هست    اینها گل   خیر آشنایی

همه شب نهاده ام سر چوسگان بر آستانت   

که رقیب در    نیاید     به     بهانه      گدایی

مژه ها و چشم یارم به نظر    چنان   نماید       

که میان سنبلستان چرد    آهوی      ختایی

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟    

بامید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

سر برگ گل ندارم زچه رو روم بگلشن ؟ 

که شنیده ام زگلها همه بوی بی وفایی

بکدام مکتبست این بکدام ملتست این  

 که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی؟

بطواف کعبه رفتم بحرم رهم ندادند    

که برون در چه کردی که درون خانه آیی؟

بقمار خانه رفتم همه پاکباز دیدم        

 چو بصومعه رسیدم همه زاهد ریایی

در دیر میزدم من که یکی ندا در امد  

که درآ،درآ عراقی که تو خاص از آن مایی

******
*****

خوشا دردی!که درمانش تو باشی

خوشا راهی! که پایانش تو باشی

خوشا چشمی!که رخسار تو بیند

خوشا ملکی! که سلطانش تو باشی

خوشا آن دل! که دلدارش تو گردی

خوشا جانی! که جانانش تو باشی

خوشی و خرمی و کامرانی

کسی دارد که خواهانش تو باشی

چه خوش باشد دل امیدواری

که امید دل و جانش تو باشی!

همه شادی و عشرت باشد، ای دوست

در آن خانه که مهمانش تو باشی

گل و گلزار خوش آید کسی را

که گلزار و گلستانش تو باشی

چه باک آید ز کس؟ آن را که او را

نگهدار و نگهبانش تو باشی

مپرس از کفر و ایمان بی دلی را

که هم کفر و هم ایمانش تو باشی

مشو پنهان از آن عاشق که پیوست

همه پیدا و پنهانش تو باشی

برای آن به ترک جان بگوید

دل بیچاره، تا جانش تو باشی

عراقی طالب درد است دایم

به بوی آنکه درمانش تو باشی

 ********
********  

  

نخستین باده کاندر جام کردندز چشم مست ساقی وام کردند
چو با خود یافتند اهل طرب راشراب بیخودی در جام کردند
لب میگون جانان جام در دادشراب عاشقانش نام کردند
ز بهر صید دل‌های جهانیکمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هرکجا درد دلی بودبهم کردند و عشقش نام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفتز بس دل‌ها که بی‌آرام کردند
چو گوی حسن در میدان فگندندبه یک جولان دو عالم رام کردند
ز بهر نقل مستان از لب و چشممهیا پسته و بادام کردند
از آن لب، کز درصد آفرین استنصیب بی‌دلان دشنام کردند
به مجلس نیک و بد را جای دادندبه جامی کار خاص و عام کردند
به غمزه صد سخن با جان بگفتندبه دل ز ابرو دو صد پیغام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادندبه یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دمسر زلفین خود را دام کردند
نهان با محرمی رازی بگفتندجهانی را از آن اعلام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاشعراقی را چرا بدنام کردند؟

****** 
***** 

 

 کمجان -َکمیجان - کوموزان -که موزان وکوهمیزان احتمالا به لحاظ مجاورت این شهر در کوهپایه کوه قلنجه که از لحاظ هیئت وشکل ظاهری و هندسی دارای خط الرس منظم ومیزان وسینوسی شکل میباشد اطلاق گردیده ودر اصل همان کوهمیزان نام اصلی کمیجان بوده که در طول تاریخ وادوار گذشته و حاکمیت اقوام به کمیجان تغییر یافته است. (مولف)

در بعضی از منابع از جمله کتاب تاریخ قم آورده شده است که  این شهر توسط کمی فرزند    کیخسرو ساسانی بنا گردیده و بدین جهت به کمیجان مشور گردیده است. ولی آنچه مسلم است آثار تاریخی نشان از سابقه تاریخی پیش از میلاد دارد.  

۱)به هر حال برای تجلیل و بزرگداشت یا د این عارف فرزانه پیشنهاد میگردد که نماد وسمبل  خاص با مشارکت وهمکاری مسئولین وکارشناسان هنر ومعماری با برگزاری مسابقه طراحی و بعنوان نماد این شاعرو زادگاهش واستانش مانند نماد دیگر شعرا در کمیجان ساخته شود.  

۲)یک میدان در اراک و تهران  ونیز یک خیابان  در تهران وسایر شهرستانها به نام این شاعر بزرگ واستاد حافظ نامگذاری شود .  

۳)این استان مهد ادیبان وفرهیختگانی چون استاد فخرالدین عراقی است  که ادبیات فارسی سرشار از آثار وی و شاعرانی چون حافظ خود را متاثر از  او وسبک وسیاق ومرام عراقی میداند ونیز عارف فرزانه معاصر، بنیانگذار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) فرازهایی از غزلیات نابش را در قالب اشعار این شاعر نامدار سروده است، لذا ساختن نماد و سایبان وتهیه سنگ نوشته از اشعار نغز وی کمترین اقدام در جهت خدمت این شاعر بزرگ به ادبیات فارسی است 


استاندار محترم  استان مرکزی
با سلام واحترام
آیا میدانید که عرصه ادبیات زیبای فارسی بر لسان الغیب حافظ شیرازی میبالدو حافظ نیز خود را مرید استاد فخر الدین عراقی کمیجانی میداند وکلاس وسبک قالب هنری وی را بر میگزیند و میگوید: غزلیات عراقی است سرود حافظ    که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد؟! استان ما باید به وجود چنین نام آوران عرصه ادبیات فارسی ببالد وافتخار کند ،چرا نام این شخصیت بی بدیل ادبیات را در سایتها وجراید قرار ندهیم؟ چرا  میدانی و بلواری در شهرهای بزرگ مانند تهران اراک اصفهان و... به نام این استاد بزرگ ادبیات کهن ایران نباشد؟
سایتهای معروف مانند ویکی پدیا وسایر پر از اطلاعات در مورد این شخصیت بزرگ است اما  مردم ومدیران استان کمترین اطلاعی از این موضوع ندارند چرا؟
خواهشمند است دستور فر مایید در مقالات ونوشته ها بازنگری شده ولیست کاملی از مشاهیر استان آورده شود باید متاسفانه اذعان نمود که صدا و سیمای استان نیز کمترین شناخت و دانشی از این شخصیت جهانی ندارد.
متشکرم 

 

 

 

 

 

ای کاش فخرالدین عراقی در گور نلرزد

» سرویس: فرهنگی و هنری - ادبیات و نشر

یک مدرس دانشگاه گفت: امیدواریم فخرالدین عراقی که در کنار ابن عربی آرام گرفته است، با نگاه کاریکاتوری ما به فرهنگ در گور خویش نلرزد.

احسان منصوری - مدرس فلسفه - در یادداشتی که به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در منطقه مرکزی ارسال کرده، نوشته است: کنگره بزرگداشت شیخ فخرالدین عراقی کمیجانی با حضور استادان ادبیات و مسؤولان، در دانشگاه آزاد شهرستان کمیجان برگزار شد.

این خبری بود که وقتی داشتم شبکه سیمای آفتاب استان مرکزی را می‌دیدم، اعلام شد. در پوست خود نگنجیدم و به سراغ خبرگزاری‌ها رفتم تا شاید اثری از وسعت کنگره و محتوای ارائه‌شده از آن را رصد کنم. اما هرچه بیش‌تر گشتم، کم‌تر نشانی از آن پیدا کردم.

مسؤولان کنگره هدف از برگزاری این مراسم را شناساندن جایگاه عرفانی و شخصیت فخرالدین عراقی به عنوان شاعر برجسته خطه فرهنگ‌دوست کمیجان عنوان کرده بودند، اما اثری از مقالات ارائه‌شده و بازتاب‌های خبری نبود؟

تنها دکتر مقامی به عنوان استاد ادبیات در این مراسم صحبت کرده بود و یک شعرخوانی به وسیله شاعری که کمیجانی‌ها دوستش دارند.

به سایت مرکز پژوهشی مطالعات راهبردی توسعه سری زدم و متوجه شدم امسال از طرف یونسکو برای فخرالدین عراقی تدارک فراوانی دیده شده است. در قسمتی از این گزارش آمده است:

«محمدرضا سعیدآبادی» دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در ایران در نشستی با خبرنگاران با تشریح دستاوردهای سی و هفتمین کنفرانس عمومی یونسکو پرداخت و افزود: ثبت چهار تن از مشاهیر ایرانی در برنامه مشاهیر یونسکو از مهم‌ترین رودیداهای این کنفرانس بود. بر این اساس «نجم الدین کبری»، «فخرالدین عراقی»، «عبدالقادر مراغه‌ای» و «میرسیدعلی همدانی» برای دوره دوساله 2015 - 2014 میلادی واجد ثبت در برنامه مشاهیر و رویدادهای فرهنگی یونسکو شدند. این دوره مقارن با هشتصدمین سال زندگی فعال «نجم‌الدین کبری» عارف بزرگ اخلاق و عرفان ایران‌زمین و هشتصدمین سال تولد «فخرالدین عراقی» شاعر و ادیب پرآوازه ایرانی است.

باز برگشتم به فضای مجازی و فهمیدم آخرین کنگره‌ای که برای فخرالدین عراقی گرفته شده، سال 1374 بوده است که توسط دانشگاه اراک که آن موقع تربیت معلم بوده، برگزار شده و مجموعه مقالاتش هم در کتابی به همین نام منتشر شده است، اما دریغ که بعد از 18 سال به جای پیشرفت، پسرفت کرده‌ایم و عنوان کنگره را در سطح شهرستان برگزار کرده‌ایم. آیا برنامه مذکور واقعا کنگره بوده است؟ در تعاریف برای کنگره آمده است: اجتماع و انجمنی از آگاهان،‌ صاحب‌نظران و دانشمندان برای بحث و گفت‌وگو درباره مسائل سیاسی،‌ علمی،‌ هنری و نظایر آن. همچنین به مجمعی که از سران دُوَل، نمایندگان کشورها یا دانشمندان تشکیل می‌شود تا در باب مسائل سیاسی،‌ اقتصادی و علمی بحث کنند، کنگره گفته می‌شود. کنگره غالباً برای چند روز طول می‌کشد و دارای چندین جلسه هم‌زمان است.

به این برنامه که صرفا یک استاد دانشگاه به بیان مطالبی در خصوص این شخصیت بین‌المللی آن هم فقط بعد ادبیاتی آن پرداخته است، نمی‌توان عنوان کنگره را داد. به راستی آیا نمی‌دانیم فخرالدین عراقی کیست؟ آیا صحیح است به شخصیتی که سال‌ها با مولوی و صدرالدین قونوی معاشرت داشته و کتاب لمعات او چندین شرح از سوی بزرگ‌ترین دانشمندان مانند عبدالرحمان جامی داشته است، فقط نگاهی شهرستان شود؟

کوچک کردن شخصیت‌های بزرگ و بین‌المللی نه تنها تعظیم ایشان نیست، بلکه وهن این مفاخر بزرگ بین‌المللی است، لذا همان به که سکوت کنیم و اگر کاری می‌خواهیم انجام دهیم، درخور شأن او انجام دهیم. امیدواریم فخرالدین عراقی که در کنار ابن عربی آرام گرفته است، با نگاه کاریکاتوری ما به فرهنگ در گور خویش نلرزد.

انتهای پیام


   

 نقل مطالب باذکر منبع مجاز است-مولف

معرفی غذای سنتی:تاس کباب مخصوص کمیجان

 

 

 

 

 

 

تاس کباب مخصوص کمیجان:

مواد لازم( برای 4 نفر):

سیب زمینی:4 عدد –متوسط

پیاز صدفی : 4 عدد –متوسط

گوجه فرنگی خشک شده:10عدد

گوشت گوسفندی بدون چربی ویا ماهیجه:800گرم

دنبه تازه:500گرم

فلفل وادویه ونمک:بمیزان دلخواه

طرز تهیه:

-ابتدا دنبه را بصورت ورق ورق با ضخامت  مناسب برش داده و کف قابلمه را می پوشانیم.

-گوشت را به قطعات مناسب برش داده و روی دنبه قرار میدهیم.

-پیازها را حلقوی برش داده روی گوشت می چینیم.

-گوجه خشکها را روی پیاز می چینیم و ادویه و طعم دهند و نمک را به میزان لازم اضافه میکنیم.

-سیب زمینی ها را هم مثل پیاز برش داده بروی گوجه خشک قرار میدهیم.

روی اجاق گاز با -شعله متوسط بمدت تقریبی یکساعت- قرار میدهیم-

نکته مهم:

این غذا کاملا" بصورت بخار پز و بدون آب پخته میشود و نشانه آماده شدن آن پختن لایه رویی(حلقه های سیب زمینی)میباشد.